جدول جو
جدول جو

معنی گربه کوره - جستجوی لغت در جدول جو

گربه کوره
گربۀ کور
کنایه از حیله گر، مکار
کنایه از نمک نشناس
تصویری از گربه کوره
تصویر گربه کوره
فرهنگ فارسی عمید
گربه کوره(گُ بَ/ بِ رَ / رِ)
رجوع به گربۀ کور شود
لغت نامه دهخدا
گربه کوره
محیل مکار، نمک نشناس
تصویری از گربه کوره
تصویر گربه کوره
فرهنگ لغت هوشیار
گربه کوره((~. رِ))
حیله گر، مکار، نمک نشناس
تصویری از گربه کوره
تصویر گربه کوره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گربه شور
تصویر گربه شور
چیزی را به عجله و ناتمام شستن
گربه شور کردن: کنایه از گربه شور
فرهنگ فارسی عمید
(گُ بَ / بِ یِ)
کنایه از آدم محیل و فریبکار و حقه باز است. رجوع به گربه شود
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ یِ)
حیوانی است که در جنگلهای شمالی یافت میشود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سَ)
دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 2 هزارگزی شمال بستان آباد و در مسیر شوسۀ سراب به بستان آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 54 تن. آب آن از زهاب اوجان چای و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مهریز شهرستان یزد، واقع در 28هزارگزی خاور مهریز و 20هزارگزی خاور راه شوسۀ یزد به اصفهان. هوای آن کوهستانی و معتدل و دارای 611 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، شغل مردان زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ هَِ)
گرهی که بسختی باز شود، یا اصولاً باز نشود
لغت نامه دهخدا
قله ای به ارتفاع، ۱۴۰ متر در کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی از نواحی شهرستان کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی